۱۳۸۶ تیر ۲۴, یکشنبه

ناسیونالیسم ایرانی

--

روز جمعه گذشته در برنامه میزگردی با شما صدای آمریکا تحت عنوان «ناسیونالیسم در ایران»، یکی از ارزشمندترین مورخین حال حاضر کشور ما، دکتر ماشالله آجودانی نکته ای را عنوان کرد که به گمان من بسیار حائز اهمیت است. دکتر آجودانی در قسمتی از پاسخش به این سئوال که چرا ملت ایران با وجود تمامی تجربیات تاریخی خود هنوز قادر به رسیدن به آزادی و دموکراسی نیست گفت، «برای این که بنیاد آزادی و قانون خواهی در فرهنگ ملی ما جا نیفتاده است و ما به هر شکلی استبداد را دوباره بازتولید می کنیم. به همین جهت راه حل ایران صرفا سیاسی نیست...مهم این است که ما بتوانیم با شهامت با خودمان و مشکلات خودمان آشنا بشویم. اگر بتوانیم این نحوه تفکر و این مشکلات را نقد بکنیم آنوقت ممکن است که به اینجا برسیم که بیاندیشیم که چگونه می شود از این به بعد کاری کرد که دچار تکرار گذشته پراشتباه نشویم...»

اما سئوال این جا هست که آیا ما ایرانی ها شهامت رو به رو شدن با خودمان و مشکلات فرهنگیمان را داریم و مهمتر از آن آیا جرأت به نقد کشیدن آنها را داریم؟
از دید من جواب خیر است و گرنه ما هنوز در این گندابی که مملکت را در بر گرفته دست و پا نمی زدیم.

راستش را بخواهید ما ایرانی ها جماعت غریبی هستیم و از این رو مشکلاتمان هم منحصر به فرد است. ما از آمریکا شاکی هستیم که علیه دکتر محمد مصدق کودتا کرد و دیگر نمی پرسیم چطور در روز ۲۸ مرداد مردمی که تا چند وقت پیش از آن شعار «یا مرگ یا مصدق» سر می دادند به یکباره ریختند و جاوید شاه گویان خانه دکتر مصدق را بر سرش ویران کردند. ما البته از آمریکا بازهم شاکی هستیم که چرا سپس شاه را برداشت و انقلاب را محصول توطئه مشترک جیمی کارتر و انگلستان می دانیم و دیگر از خود نمی پرسیم پس این جمعیتی که از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا دنبال ماشین «آقا» می دویدند که بودند. البته با وجود تمام ناراحتیمان از کارتر و انگلستان در رفراندم جمهوری اسلامی شرکت می کنیم و بدون آنکه بدانیم عبارت سر تا پا تناقض «جمهوری اسلامی» یعنی چه، با ۹۸ در صد آرا به آن رأی «آری» می دهیم. و باز البته از آنجایی که خودمان هم نمی فهمیم که چه کار داریم می کنیم از فردای ۱۲ فروردین ۵۸ کلا منکر شرکت در انقلاب و رفراندم می شویم، از خمینی گرفته تا منتظری و موسوی اردبیلی سوژه جکهایمان می شوند و مرتب تاریخ تعیین می کنیم که اینها تا چند ماه دیگر می روند و هنگامی که این دور باطل ۲۸ سال همچنان ادامه پیدا می کند به این نتیجه سیاسی می رسیم که «خودشان اینها را آورده اند، خودشان هم می برند.»

ناسیونالیسم ما هم البته مثل خودمان است. حکومتی که خود بر سر کار آورده ایم و مرتب به آن رأی می دهیم، ولی در عین حال آنرا از خودمان نمی دانیم و اشغالگر می نامیم، ۲۸ سال است که فقط قیافه های کریه و زشت به دنیا نشان می دهد، برای همه دنیا خط و نشان می کشد، راه قدس را از کربلا ترسیم می کند، عربده کشی می کند، در سراسر خاورمیانه آشوب به پا می کند، خواهان نابودی این کشور و الصاق آن کشور به ام القرای اسلام می شود، هر چند سال یکبار گروگان گیری می کند، قطعنامه های سارمان ملل را کاغذ پاره می خواند، اما ما ایرانیها انتظار داریم دنیا بر روی تمامی اینها چشم ببندد وهرجا اسم ایرانی می آید همه قربان صدقه ما بروند و در سفارتها و فرودگاهای خارجی همه در مقابل پاسپورت جمهوری اسلامی خبردار بایستند، چرا که ما «Persian» هستیم. ما در اوج غیرت ناسیونالیستیمان به همه دنیا اعلام می کنیم در صورت حمله آمریکا خود اسلحه به دست خواهیم گرفت و به دفاع از ایران خواهیم پرداخت بدون این که از خود بپرسیم چرا باید اصلا حکومتمان در مقابل خواسته های بین المللی بایستد و طوری رفتار کند که آمریکا وادار به حمله به ایران شود؟ (جدای از پاسخ به این پرسش که اصلا چطور می شود یک اسلحه قراضه روسی به دست گرفت و به جنگ موشکهای کروز و بمبهای Bunker Buster رفت.)

در قرن بیست و یکم در کشور ما انسانها را «سنگسار» می کنند، زنان را به جرم واهی بدحجابی با لگد به ماشین می اندازند و به زندان می برند (رفتارهایی که در کشورهای متمدن حتی با حیوانات هم انجام نمی دهند)، بانویی ۶۷ ساله را به جرم جاسوسی به زندان می اندازند تا بیماری پوستی بگیرد، بدون آنکه اتهامش ثابت شده باشد و دسترسی به وکیل داشته باشد، در روز روشن و به سبک دیکتاتوریهای کمونیستی و میلیتاریستی ۳۰ سال پیش با لباس شخصی--در مملکتی که مثلا پلیس و دادگاه دارد-- آدم می ربایند و به اوین می اندازند، فعالان جنبش زنان را فقط به دلیل شركت دریک تجمع مسالمت آميز به شلاق محکوم می کنند، در ملأ عام با ماسکهایی نظیر آنچه القاعده ، حماس و حزب الله به صورت می زنند آفتابه به گردن مردم می اندازند، به ضرب و شتم آنها می پردازند و حتی اعدام می کنند و آنوقت ما چه می کنیم ؟ خشمگین می شویم، زنان خانه دارمان در صف گرفتن آجیل و در مصاحبه با مجله تایم از خشم به خود می لرزند، جوانانمان بمب گوگلی می سازند، نه برای فجایعی که ذکر شد، بلکه برای فیلم درجه سه ۳۰۰، چرا که انتظار داریم بعد از انعکاس تمامی این فجایع در دنیا آنهم در عصر YouTube ، هالیوود فیلمی درباره ایران بسازد ونقش خشایار شا را بدهد به Brad Pitt. آخر ما «Persian» هستیم.
این است که ما باید در تعریفمان از ناسیونالیسم ایرانی تجدید نظر کنیم. ما باید ابتدا بپذیریم که ناسیونالیسم با فیلم ۳۰۰ و کیک زرد و فحاشی به عربها تعریف نمی شود. ما باید با شهامت بپذیریم که با وجود برخورداری از تاریخ و تمدن چندین هزار ساله، بقول دکتر آجودانی، اگر نهضت مشروطیت و ۵۷ سال حکومت پهلوی نبود الان به مانند مردم افغانستان زندگی می کردیم. ما باید بدون تعارف، تعاریف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادیمان را به نقد بکشیم چرا که در غیر این صورت وضعمان بسیار بدتر از حال حاضر خواهد شد.

6 نظرات:

ناشناس گفت...

بسیار عالی

ناشناس گفت...

salam.man ye soal dashtam ke chera man too balatarin dabte nam kardam bad az 17 saat enerji nadaram va nemitoonam link bedam.ag be man javab bedid mtshakeram.

Unknown گفت...

Aghaye Kheyrkhahe aziz;
az neveshtatoon kheyli lezzat bordam, omidvaram hamegi betoonim too tarze fekr va raftaremoon taghirate lazem ro emal konim, shayad dar ayande ma ham mellati bashim ke betoone roye vagheiyyat be melliyatesh eftekhar kone.

ناشناس گفت...

jenab kheirkhah man hamshahri khodetam too toronto. kheili khoob neveshti. man fekr mikonam too radio amrica ham didamet.movafagh bashi.

gorji

ناشناس گفت...

با عرض سلام

قربان چه بگویم؟ حق مطلب را آنچنان ادا کرده‌اید که دیگر جائی برای اما و اگر یا اضافه کردن چیزی نیست. صد در صد با این پست زیبا‌ی‌تان موافق هستم.

موفق و خوش و شادمان و سلامت باشید.

با تقدیم احترام
ققنوس

ناشناس گفت...

بخاطر این برنامه عالی صدای امریکا و نوشته شما رفتم و کتاب اقای اجودانی رو خریدم باضافه چند کتاب از اقای میرفطروس