۱۳۸۶ شهریور ۱۶, جمعه

معمای هاشمی

--

بعد از انتخاب هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس خبرگان و تغییر فرماندهی سپاه پاسداران رسانه های آمریکایی پر شده اند از گمانه زنی راجع به اثرات این دو تغییر در ساختار قدرت در ایران. تقریبا تمامی این تحلیلها هم به این دو تغییر به طور مثبت نگریسته اند و بعضی حتی تا آنجا پیش رفته اند که این تغییرات را آغاز افول احمدی تژاد تلقی کرده اند، نمونه اش هم این مقاله از پاتریک کلاسون و مهدی خلجی در موسسه‌ی واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک و این گزارش از NPR (رادیو ملی سراسری آمریکا.)

این که هاشمی رفسنجانی در خط مشی سیاست خارجی خود چند بار در صدد بهبود رابطه ایران با آمریکا بر آمده و در قبال سیاست اتمی ایران نیز حداقل در مقام حرف در مواقعی با لحنی ملایم تر سخن می گوید باعث شده تا در محافل واشینگتن از او بعنوان سیاستمداری پراگماتیک نام برده شود. از همین روست که پیروزی مجدد هاشمی درانتخابات دوره چهارم مجلس خبرگان در سال گذشته بعنوان نفر اول و انتخاب هفته گذشته او به سمت رئیس این مجلس دوباره نام او را بعنوان فاکتوری تعیین کننده در سرنوشت جمهوری اسلامی بخصوص در منازعه با غرب بر سر زبانها انداخته است.

از دید من بهترین راه برای سنجیدن تأثیر یک سیاستمدار بر روی جریانات سیاسی- اجتماعی یک کشور سابقه عملکرد او و محیط سیاسی است که او در آن به ایفای نقش می پردازد. اگر هاشمی رفسنجانی را با این دو فاکتور بسنجیم به راحتی متوجه می شویم که تحلیلهای موجود در مورد او و تاثير او بر آینده سیاسی ایران تا حدودی به دور از واقعیت و در حقیقت همان است که غربیها به آن خیال خام (wishful thinking) می گویند.

عملکرد هاشمی را به گمانم می توان در این جمله دکتر سازگارا خلاصه کرد که می گوید:« پیشینه آقای رفسنجانی نشان می دهد که ایشان همیشه نفر دوم خیلی خوبی بوده و اینجور ابتکارات سیاسی[نظیر شورایی و دوره ای کردن رهبری در ایران که رفسنجانی چند باری از آنها سخن گفته است] را ندارد.» درست است که هاشمی رفسنجانی یکی از پرنفوذترین شخصیت‌های سیاسی ایران بعد از انقلاب بوده است اما بعد از انتخاب آیت الله خامنه ای بعنوان بعنوان رهبر، او همواره زیر سایه رهبری قرار داشته است و تا بحال حتی یک بار هم دیده نشده که او رأسا در برای حل مشکل خاصی در زمینه مسائل کلان نظام وارد عمل شود.

ریشه این عملکرد هاشمی را باید در محیط سیاسی جمهوری اسلامی جستجو کرد. واقعیت این است که در نظامی که ولی فقیه در آن اختیارات مطلق دارد و ۸۰ درصد اختیارات کشور زیر دست اوست رأسا وارد عمل شدن یعنی در افتادن با رهبری و اعوان و انصار او. از آن طرف دغدغه اصلی هاشمی رفسنجانی همواره حفظ حیات سیاسی خود و نزدیکان و وابستگان خود ،آنهم اغلب با چانه زنی های پشت پرده بوده است تا در افتادن مستقیم با جناهی از حکومت بر سر منافع مردم یا کشور. به همین خاطر او با وجود تقلب گسترده در انتخابات گذشته به نفع احمدی نژاد، باز هم نسبت به اسم و رسم خود و انتظارات کارشناسان بسیار پائین تر از میزان پیش بینی شده رأی آورد، چه را که از یک طرف بسیاری از مردم از او و نقشی که او می تواند در تعدیل تندروی های نظام بازی کند نا امید شده بودند و از طرف دیگر او را کسی می دیدند که پیوسته فقط در پی حفظ جایگاه سیاسی و ثروت خویش بوده است.

اکنون با وجود افرادی نظیر احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری و مصباح یزدی در مجلس خبرگان، بسیاری از ایرانیان از مردم کوچه وبازار گرفته تا آنانی که خود را اصلاح طلب می خوانند با در نظر گرفتن جایگاه فعلی هاشمی و پیروزی اخیر او امیدهایشان را به او بسته اند و این البته به خودی خود ایرادی هم ندارد، چرا که در وانفسای امروز ایران لنگه کفشی هم در بیایان غنیمت است، اما مشکل اینجاست که نه رفسنجانی تا بحال نشان داده که مرد عمل است و نه در فضای کنونی قدرت انجام عمل خاصی را دارد. مهمترین مشکل فعلی ایران در عرصه داخلی مسئله ولایت فقیه و حوزه اختیارات اوست که تا آیت الله خامنه ای از قدرت کنار نرود هاشمی قادر به برداشتن گامی مهم آنهم با این اکثریت شکننده در مجلس خبرگان و قدرت مافیایی رهبری نخواهد بود. در عرصه سیاست خارجی نیز دولت فعلی مو به مو خط مشی رهبری و سیاست تهاجمی او را دنبال می کند. در حال حاضر جمهوری اسلامی یا باید غنی سازی را متوقف کند و یا منتظر رویارویی نظامی با آمریکا باشد ( تغییر فرماندهی سپاه نیز به نظر می رسد بیشتر در همین راستا باشد.) فکر می کنم کمتر کسی باشد که تصور کند رفسنجانی قادر است در این زمینه در خوشبینانه ترین حالت از دادن هشدارهای گاه و بیگاه خود فراتر رود. به همه اینها اضافه کنید این حقیقت را که جناح رادیکال مخالف هاشمی هم بیکار نخواهد نشست و در بسیاری از موارد با تائیدات شخص رهبری به بی اثر کردن هر چه بیشتر نقش رفسنجانی در تدوین سیاستهای نظام خواهد پرداخت.

3 نظرات:

Winston گفت...

عمر این رژیم تمام شده و این کلکهای اخونده دیگه اثری نداره

ناشناس گفت...

great analysis as always my friend

ناشناس گفت...

A solid commentary Kash. Let's not get into another frenzy similar to that follwing the election of Khatami.
Ali D.