۱۳۸۷ فروردین ۱۰, شنبه
چاله ای که حزب دموکرات برای خود کنده است
--
با منتفی شدن تکرار انتخابات فلوریدا و میشیگان پیروزی باراک اوباما در انتخابات مقدماتی حزب دموکرات قطعی به نظر می رسد. تنها راه باقی مانده برای هیلاری کلینتون این است که تمامی انتخابات پیش رو یا تقریبا تمامی آنها به جز کارولینای شمالی را ببرد تا به سوپر دلگتهای حزب دموکرات ثابت کند نیروی روانی مرحله پایانی انتخابات با اوست. ولی حتی در این صورت--و حتی با وجود برد با اختلاف فراوان مثلا بین 15 تا 20 درصد در پنسیلوانیا و پیروزی یا شکست نزدیک در کارولینای شمالی که از جمعیت سیاه پوست قابل توجه ای برخوردار است--باز هم سوپر دلگتهای حزب دموکرات با اینکه طبق قانون می توانند بر اساس نظر و قدرت تشخیص خود و نه بر اساس رأی رأی دهندگان ایالت یا منطقه کنگره ای خود به هر یک از دو نامزد رأی دهند جرأت نخواهند کرد بر خلاف آرای عمومی و دلگتهای تصاحب شده نامزد پیشتاز که از قضا سیاه پوست هم هست به کلینتون رأی دهند و او را به علت بردن ایالتهای مهم و یا قابلیت انتخاب شدن به اوباما ترجیح دهند.
اما مسأله اینجاست که این اختیار--همانطور که اشاره کردم-- طبق قانون به سوپر دلگتها داده شده است. در بین سالهای 1912 تا 1968 از 23 برنده انتخابات مقدماتی در هر دو حزب فقط 10 نفر از آنان بعنوان نامزد حزب خود معرفی شدند. در سال 1960 فقط 16 ایالت برای حزب دموکرات و 15 ایالت برای حزب جمهوریخواه انتخابات مقدماتی بر گذار کردند. در حقیقت دلگتهای تصاحب شده از این انتخابات فقط 38 درصد دلگتهای کنوانسیون هر دو حزب را تشکیل می دادند و 62 درصد باقی مانده را رهبران فعال دو حزب، نمایندگان دو حزب و فعالان سیاسی آنها تشکیل می دادند و آنها بودند که تصمیم نهایی را اتخاذ می کردند. انتخابات مقدماتی در حقیقت راهی بود برای هر دو حزب تا از قابلیت انتخاب شدن (electability) نامزدهای خود را در ایالتهای مهم امتحان کنند. بعنوان مثال پیروزی جان کندی در انتخابات ویرجینیای غربی نشان داد که او با وجود کاتولیک بودن می تواند در جنوب آمریکا رأی بیاورد. از طرف دیگر استس کفاور در سال 1952 با وجود برتری در بسیاری از رقابتهای مقدماتی نتوانست نامزدی حزب دموکرات را بدست آورد چرا که بزرگان حزب دموکرات رقیب او ادلای استونسون را بر او ارجح دانستند. وندل ویلکی در سال ۱۹۴۰ اصلا در رقابتهای مقدماتی شرکت نکرد و با این وجود از طرف حزب جمهوریخواه به عنوان نامزد این حزب شناخته شد.
اما از سال 1968 بدین طرف حزب دموکرات تصمیم گرفت پروسه انتخاباتی خود را دموکراتیک تر کند و به همین جهت نقش انتخابات مقدماتی پر رنگ تر گردید تا بدانجایی که امروز در هر دو حزب بیش از 80 درصد نمایندگان کنوانسیون را تشکیل می دهند و نقش سوپر دلگتها کاملا فرمایشی شده است.
این تغییر به همراه سیستم ناعادلانه کاکس (caucus) یا گردهمایی چند ساعته برای رأی گیری بجای رأی گیری نفر به نفر در طول روز (primary) باعث شده است تا ان دسته از رأی دهندگانی که افراطی تر و از لحاظ سازماندهی هماهنگ تر هستند بتوانند طرفداران نامزد مورد حمایت خود را سریعتر بسیج کنند و در یک رأی گیری دو ساعته بجای کل رأی دهندگان ایالت برنده آن ایالت را به حزب اعلام کنند. در حقیقت سیستم جدید نقش سوپر دلگتها را از آنها گرفته و به سازماندهندگان و کمک کنندگان مالی ایالتی داده که باعث شده نامزدها در بسیاری از موارد نه بر اساس شایستگی خود که بر اساس سرعت عمل دفاتر و گروههای انتخاباتی وابسته به آنها در هماهنگ کردن طرفداران خود و رساندن آنها به محل کاکس برنده آن ایالت خاص شوند. این دقیقا همان اتفاقی بود که اینبار گریبان هیلاری کلینتون را گرفت که از لحاظ سازماندهی در کاکس ها عرصه را کاملا به اوباما واگذار کرد.
باراک اوباما از 30 انتخابات primary نیمی از آنها را از آن خود کرده است که به جز Vermont Wisconsin, Utah, Missouri, Conneticut, Illinois, Delaware بقیه همگی فقط به کمک رأی سیاه پوستان بدست آمده است. به جز ایلینوی که ایالت خود اوباما به شمار می رود و میزوری که که اوباما آن را با اختلاف 2/1 درصد برد هیچ کدام از ایالتهای دیگر و همینطور هیچ کدام از ایالتهایی که اوباما آنها را با کاکس برده است (مگر شاید کالرادو) ایالتهایی نیستند که در انتخابات سراسری ریاست جمهوری سرنوشت ساز باشند، ضمن اینکه بسیاری از هم آنهایی هم که اوباما با کمک رآی سیاه پوستان برده مانند Mississippi اصلا همواره در انتخابات ریاست جمهوری به نامزد جمهوریخواهان رأی می دهند.
از طرف دیگر هیلاری کلینتون در تمامی ایالتهای بزرگ و مهمی که می توانند در انتخابات سراسری تعیین کننده باشند (جز ایلینوی) در انتخابات مقدماتی پیروز شده است. او در صورت انتخابات مجدد در فلوریدا و میشیگان هم به طور حتم برنده می گردید (و به همین سبب بود که اوباما تمام توان خود را به کار گرفت تا حداقل در میشیگان انتخابات مجدد برگزار نگردد) و با پیروزی هایی که به احتمال فراوان در پنسیلوانیا، ایندیانا، کنتاکی و ویرجینیای غربی در انتظار اوست حتی می توانست از لحاظ آرای عمومی نیز بر اوباما پیشی بگیرد.
همین حساب ساده بدون در نظر گرفتن هیچ امر دیگر مانند جنجال کشیش اوباما و این که همین جنجال او را در مقابل قهرمان میهن پرستی چون جان مک کین غیر قابل انتخاب می کند کافی است تا مشخص شود که هیلاری کلینتون از لحاظ قابلیت انتخاب شدن (electability) نماینده بهتری برای حزب دموکرات در انتخابات ماه نوامبر خواهد بود. اما سرشناسان حزب دموکرات مانند ننسی پلوسی با نادیده گرفتن آنچه قانون انتخابات مقدماتی حزب دموکرات بر آن صحه گذارده سوپر دلگتها را مرتب تشویق می کنند به نامزدی که دلگت و آرای عمومی بیشتری دارد رأی دهند بدون در نظر گرفتن این نکته (و شاید هم عمدا با در نظر گرفتن این نکته) که اولا باراک اوباما هم قادر به رسیدن به رقم 2,024 دلگت نیست و دوما پایگاه رأی دهندگان او در بسیاری از ایالات سرنوشت ساز قوی نیست و او بر خلاف جان کندی در تمامی امتحانات این ایالات مهم مانند Ohio مردود شده است.
بر همین اساس می توان گفت که حزب بی کفایت دموکرات نیز با برگزاری چنین کاکسهای غیر دموکراتیک و عدم توانایی برگزاری انتخابات مجدد در دو ایالت بسیار مهم مردود شده است و اکنون نیز فقط برای جلوگیری از تضعیف پسر طلایی خود و آبرو ریزی بیشتر است که بطور ناجوانمردانه ای به کلینتون فشار وارد می آورد تا در حالیکه او هنوز شانس دارد تا با پیروزی در پنسیلوانیا و دیگر ایالات پیش رو حداقل دلیل خود را مبنی بر شایسته تر بودنش برای احراز نامزدی حزب دموکرات تقویت کند از رقابتها کنار رود. رفتاری که حزب جمهوریخواه هیچگاه با هاکبی (که حدود 800 دلگت از مک کین عقب بود) انجام نداد حتی در حالیکه در چندین انتخابات، هاکبی مک کین را بعد از اینکه نامزدی او تقریبا قطعی شده بود شکست داد.
در پایان این را هم اضافه کنم که من طرفدار حزب دموکرات نیستم و اصولا سیاستمداران این حزب را قابل اعتماد نمی دانم و برای همین هم انتخاب اول من در انتخابات گذشته جرج بوش و در این انتخابات از ابتدا جان مک کین بوده است. اما به نظر من بیل و هیلاری کلینتون و کسانی نظیر جو لیبرمن که اکنون کاملا از حزب دموکرات جدا شده و از مک کین حمایت می کند در بین دموکراتها استثنا هستند و شاید دقیقا بهمین دلیل است که سیاستمداران تند رو حزب دموکرات با بیل و هیلاری کلینتون مانند دو نامزد از حزب رقیب رفتار می کنند. در این مورد بعد از این که نامزدی اوباما قطعی شد بیشتر توضیح خواهم داد اما امیدوارم حزب دموکرات و رسانه های افراطی دست چپی ای مانند MSNBC با شکست اوباما در مقابل جان مک کین تاوان این افتضاح خود را بپردازند.
ارسال شده توسط خشایار خیرخواه در ۲۱:۱۱
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
10 نظرات:
البته خاندان کلینتون در دروغگویی رو دست ندارند. اوباما هم که مارکسیستی نژاد پرست بیش نیست. امیدوارم این سناتور پیر و فرتوت اقای مک کین برنده انتخابات سرنوشت ساز امسال باشه. سال 2008 مهمترین سال برای تمام دنیای ازاد هستش. متاسفانه و یا حتی خوشبختانه این دموکراتها افرادی نیستند که امادگی اداره امریکا در قرن 21 رو داشته باشند. یادمون باشه که حزب دموکرات حزب بسیار چپگرا، نژادپرست و سوسیالیست امریکاست و قابل اعتماد نیست.
Hi, Agha sale no mobarak.
Just a quick note to say that your evaluative analysis of the votes is touhing borderline racism when you think that Obama voters are "Blscks" but Hillary has the support of the "people"!!!.
The same can be noticed in your scaler view of the politicians.
How come suddenly the "democratic" system does not mean anything and we need to consider the colour of people?"
Majid Aziz,
sale no to ham mobarak.
As for the points you raised I need to ask questions of my own before I'm able to answer yours:
1-Where in this post did I say that Obama voters are blacks and Clinton has the support of the people?
2- Where did I say that the democratic system doesn't mean anything and we need to consider the color of people?
Please be kind enough to elaborate on your points so that I 'll be address them precisely.
Thanks for your comment and all the best in the new year.
To Majid:
it's very interesting that any time anyone criticizes Obama or says something negative about him is accused of racism. If you Obamamaniacs can't take this now, what would you do in general election against the ruthless repubs? you'd better find another line of defence cos this one is getting nausiating
Dear Kash,
I knew the answer would be some thing along the lines you mentioned. That is, to claim that linguistically there is no evidence of this. Well Part of our differences in understanding what you wrote is due to our differences in the way we look at the issues (although I am not bothered that much with the US election)
Why would you in the first place categorise people as Black and white? In a strict social defection of race any categorisation on the basis of race is a hint to existence of such mental categorisation but I admit this doesn’t mean racism and I didn’t say that. I think your questions are rhetorical questions to counter argue what you think I said..
What I said was to draw your attentions that these discussions have the potentiality of getting entangled with racialised issues
Also your discursive presentation of the social actors involved (Obama, Hillary, McCain and others) seem to have classified them in terms of the best to worst and obviously Obama is the worst which is ok but you are not to bring race into this.
Why assuming that all and nobody but the "blacks" vote for Obama (I know..I know you didn’t say that but that is what’s being communicated)
From a critical discourse point of view you are topicalising the race of the voters along with constructing this fact (even if it is true and we assume it is something important)as a negative factor so there you go,: Black and bad what does this denote to?
I don’t really want to get into the debate of election in the US (I don’t know much about it for one reason) I just felt to point out the risk.
This may not go down very pleasantly but I think that republicanism and nationalism pretty much touches and crosses racist lines. This applies to not this election but in various national and international issue..then again this is our differences in the way we see things and we are both entitled to that...
Good luck and keep up the good job man.
خشایار عزیز و محترم سلام
سال نوی شما مبارک. امیدوارم سالی پر از خوبی و خوشی و موفقیت و سلامت و زیبائی و خنده و دلخوشی در انتظار شما باشد.
ببخشید دیردارم تبریک می گویم. می دانم که دوازده فروردین دیگر سال تقریبا نو نیست.
در هرحال موفق و پیروز باشید.
با تقدیم احترام
محمد (ققنوس)
Hello. This post is likeable, and your blog is very interesting, congratulations :-). I will add in my blogroll =). If possible gives a last there on my blog, it is about the MP3 e MP4, I hope you enjoy. The address is http://mp3-mp4-brasil.blogspot.com. A hug.
All the way McCain for 2008
http://balatarin.com/profile/show/digital
نگاهی بنداز !
امیر
در مورد نامزد معاونت ریاست جمهوری هم بنویس!
ارسال یک نظر