۱۳۸۶ آبان ۱۵, سهشنبه
من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم
--
در ساعت ده صبح شانزدهم آبان ۱۳۵۷، محمد رضا پهلوی برای آخرین بار مردم ایران را مورد خطاب قرار داد:
«ملت عزیز ایران در فضای باز سیاسی که از ۲ سال پیش به تدریج ایجاد می شد شما ملت ایران علیه ظلم و فساد به پا خاستید. انقلاب ملت ایران نمی تواند مورد تأیید من بعنوان پادشاه ایران و به عنوان یک فرد ایرانی نباشد... بار دیگر در بر ابر ملت ایران سوگند خود را تکرار میکنم و "متعهد" میشوم که خطاهای گذشته و بی قانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشده بلکه خطاها از هر جهت جبران نیز گردد "متعهد" میشوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای برقراری آزادی های اساسی و اجرای انتخابات آزاد تعیین شود تا قانون اساسی که خون بهای انقلاب مشروطیت است بصورت کامل بمرحله اجرا در آید. من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم. من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتی است الهی که از طرف ملت به پادشاه تفویض شده است هستم و آنچه را که شما برای بدست آوردنش قربانی داده اید تضمین می کنم. تضمین می کنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی بدور ار استبداد و ظلم و فساد خواهد بود... من از شما "پدران و مادران" ایرانی که مانند من نگران آینده ایران و فرزندان خود هستید میخواهم که با راهنمایی آنان مانع شوید تا از راه شور و احساسات در آشوب و اغتشاش شرکت کنند و بخود و میهنشان لطمه وارد سازند. من از شما جوانان و نوجوانان که آینده ایران متعلق به شماست می خواهم تا میهنمان را به خون و آتش نکشید و به امروز خود و فردای ایران ضرر نزنید... من از همه شما هموطنان عزیزم می خواهم تا به ایران فکر کنید. همه به ایران فکر می کنیم. در این لحظات تاریخی بگذارید همه به ایران فکر کنیم... امیدوارم در روزهای خطیری که در پیش داریم خداوند متعال ما را مورد عنایت و لطف خود قرار داده و همواره موید و حافظ ملک و ملت ایران باشد. انشاءالله تعالی.»
این پیام خود ویرانگر شاه بجای خاموش کردن شعله های روز افزون انقلاب به چند دلیل تبدیل به نقطه عطف آن شد :
۱- این سخنرانی از هر جهت برای شاه و حکومتش فاجعه بار بود. او در همان ابتدای صحبتش نه تنها انقلاب ایران را بطور رسمی تأیید کرد که به درستی ادعای مخالفین در رابطه با وجود ظلم و فساد و فشار و اختناق در مملکت صحه گذارد و بدین ترتیب دست به یک خود کشی سیاسی زد. در دنیای سیاست پذیرفتن چنین شرایطی از سوی یک سیاستمدار در یک سخنرانی رسمی نقطه پایان کار اوست که اغلب در نهایت با اعلام کناره گیری او در همان سخنرانی همراه می شود. این که شاه چطور انتظار داشت انقلابیون پس از اعتراف آشکار او به این که مردم علیه ظلم و ستم به پا خواسته اند به تعهد او نسبت به جبران "خطاهای گذشته و بی قانونی و ظلم و فساد" اعتماد کنند، سوالی است که برای من همچنان بی جواب باقی مانده است.
۲- از نوع نوشتار این سخنرانی و لحن افسرده و بیحال شاه کاملا مشخص است که او خود نیز می دانست این سخنرانی نتیجه مورد نظر او را بدنبال نخواهد داشت، هر چند که سوال اصلی در اینجا همچنان این است که آیا در پشت این سخنرانی مرگبار واقعا هدفی دنبال می شد؟ آیا شاه واقعا به این اشتباهات واقف بود یا خیر؟ اگر بود پس چرا تا بحال صبر کرده بود و زودتر به فکر چاره نیافتاده بود؟ مگر اسفند سال ۵۶ دکتر بختیار و سنجابی و فروهر نامه ای به او ننوشته بودند و خواستار ادامه سلطنت او به عنوان شاه مشروطه و برقراری حاکمیت ملی و انتخابات آزاد نشده بودند؟ پس چرا او در همان زمان به فکر "یک دولت ملی برای برقراری آزادی های اساسی و اجرای انتخابات آزاد" نیافتاد تا قانون اساس مشروطه بطور کامل به اجرا در آید و کار بگفته خود او به اضمحلال مملکت و هرج و مرج و آشوب و کشتار نکشد ؟
۳-اشتباه دیگر شاه در این سخنرانی رنگ و بوی مذهبی دادن به آن و متوسل شدن به روحانیونی بود که او و پدرش سالها تلاش کرده بودند تا از نفوذ آنها در جامعه تا حد ممکن بکاهند. از این منظر درخواست از "آیات عظام و علمای اعلام" بعنوان رهبران روحانی و مذهبی جامعه و پاسداران اسلام و بخصوص مذهب شیعه برای دعوت مردم به آرامش و نظم و تعهد به حفاظ "شعائر اسلامی" تلاشی خالی از صداقت از سوی رهبری تعبیر شد که حاضر بود برای نجات خود به هر ریسمانی چنگ زند حال این که شاه در آن لحظات واقعا به فکر نجات مملکت و قانون اساسی مشروطه بود.
صحبتهای شاه در حقیقت به آیت الله خمینی و دیگر مخالفین او دل و جرآت بخشید، چرا که برای آنان مسجل شد که شاه عنان کار از دست داده و آماده پذیرش شکست است و دیگر نیازی به هیچگونه سازش احتمالی با او و دولتهای منتصب او نیست. شاه با این سخنرانی در حقیقت ختم حکمرانی خود را رسما در ۱۶آبان اعلام کرد و نه ۲۶ دی که از ایران خارج شد.
اکنون تجربه انقلاب شوم ایران و آنچه پس از آن بر سر مملکت آمد به روشنی نشان می دهد شاه در آن لحظات بحرانی واقعا به فکر نجات ایران از هرج و مرج و آشوب و کشتار و بازگشت به اجرای کامل قانون اساسی مشروطه بود، هر چند که در آن هیاهوی دیوانه وار انقلابی، دیگر مجالی برای قبول اشتباهات گذشته و انجام اصلاحات نبود. به عبارت دیگر او یا باید با مشت آهنین عمل می کرد و یا باید صحنه سیاست را ترک می کرد.
در کنار تمامی نکات منفی موجود در پیام شاه که پیشتر عنوان شد لحظاتی قابل تأمل نیز وجود دارند. یکی از تأثربرانگیزترین این لحظات آن جایی است که او با لحنی ملتمسانه و در عین حال صادقانه از پدران و مادران ایرانی می خواهد نگذارند فرزندانشان به خود و میهن لطمه وارد سازند و از جوانان و نوجوانان ایرانی می خواهد ایران را به خاک و خون نکشند و به فردای ایران ضرر نزنند. اما افسوس و صد افسوس که پدران و مادران ایرانی دوشادوش نوجوانان و جوانان خود، بی اعتنا به خواهشهای او و مسخ شده در سحر امام مشغول نوشتن "زنده باد درخت" بر روی درخت کهنسال ایران بودند.
می دانم که افسوس گذشته دردی را از کسی دوا نمی کند، اما هیچ وقت نمی توانم به هنگام گوش دادن به این سخن آخر شاه با کشورش بی اختیار از خود نپرسم که اگر او اندکی زودتر و با طیب خاطر برای آینده مملکتی که چنین برای حفظش التماس کرد و هنگام خروج از آن برایش اشک ریخت به فکر تشکیل یک دولت ملی و انتخابات آزاد افتاده بود، آیا دیگر نامی از آیت الله ای و انقلابی در تاریخ ما بر جای می ماند؟
ارسال شده توسط خشایار خیرخواه در ۲۳:۱۰
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
5 نظرات:
Read "Eternal Iran" by Michael Rubin
من نيز ميدانم كه پدر او اشتباهاتي فاحش انجام داده اما در اين اوضاع خفقان بايد يك نفر به عنوان رهبر و يا هر چيز ديگر راه را براي تعويض حكومت فعلي هموار و مديريت كند
آقای خیرخواه گرامی اگر جسارت نباشه می خواستم عرض کنم یه مقدار فاصله بین مطالب شما طولانی است.البته می دانم نوع کار شما بسیار سنگینه اونم با این همه خبر راجع به کشور ما.اگر جای دیگری هم می نویسید ممنون میشم بفرمایید.
agha benevis baba chi shodi.. everything ok?
دوست عزیز ناشناس و مجید جان، ممنون از لطفتون. من راستش در طول هفته فرصت نوشتن ندارم و باید آخر هفته ها بنویسم . حتی مطالبی رو که وسط هفته پست می کنم آخر هفته ها آماده می کنم. حالا اگه یه بار آخر هفته هم نرسم اونوقت یه دفعه بین مطالبم یکی دو هفته فاصله می افته. شرمنده ام بی نهایت. این یکی دو روز آینده حتما مطلب جدید می گذارم. در ضمن دوست عزیز من فعلا جایی جز همین وبلاگ خودم نمی نویسم . ممنون از پرسشتون و لطفی که به من دارید.
ارسال یک نظر