۱۳۸۸ تیر ۱, دوشنبه

میعادگاه ما انسان و آبادی، تاریخ و آینده میدان آزادی...

--



تو به خود نگاه می کنی، آینه سیاه می کنی


پرده بر ترانه می کشی، پنجره تباه می کنی


من ستاره آه می کشم، دست روی ماه می کشم


نوازش نسیم می کنم، روی شب نگاه می کشم


میعادگاه ما انسان و آبادی، تاریخ و آینده میدان آزادی


تو با گلوله من با گل، تو با شلیک من با آواز


تو زرد نفرت، کبود کین


من سرخ عشق و سبز پرواز


کسب تو قتل گل و شبنم، اعدام نور و باد و دریا


کار من کشت چراغ و تیمار رنگ و رقص و رویا


میعادگاه ما انسان و آبادی، تاریخ و آینده میدان آزادی



ایرج جنتی عطایی

۱۳۸۸ فروردین ۲, یکشنبه

نوروز ماندگار است تا یک جوانه باقی است

--

نوروز ماندگار است تا یک جوانه باقی است

باقی است جمع جانان تا این یگانه باقی است


بار دگر بریدند نا ی و نواش اما!

این ساز می نوازد تا یک ترانه باقی است



سینه به سینه گفتند کوتاه تا شود شب

کوتاه می شود شب وقتی فسانه باقی است



عید است و نامه دارم از من رسان سلامی

بشتاب ای کبوتر تا آشیانه باقی است



گم کردمش نشانیش یک کوچه تا جوانی

پیداش کن پرنده تا این نشانه باقی است



می چینمت دوباره از آسمان کرمان

پرواز کن ستاره تا بام خانه باقی است



نور نگاه کوروش بر بردگان بابل

بعد از هزارها سال در هگمتانه باقی است



زیباست حرف باران در کوچه های تبریز

آواز مولوی هست تا یک چغانه باقی است



دود اجاق وصلی کو در سفر بر افراشت

بعد از هزار منزل دربلخ و بانه باقی است



در حیرتم که بعد از کشتار عشق اینک

در زیر سقف تاریخ عطر زنانه باقی است



تازی و کینه توزی جهل و سیاه روزی

نفرین بر آنکه عدلش با تازیانه باقی است



عصر دگر برآید این نیز هم سرآید

گر نیستت یقینی حدس و گمانه باقی است



یغمائیان ربودند محصول عمر ما را

بشتاب و کشت میکن تا چند دانه باقی است



افراط کرد و تفریط این ساربان گمراه

ای کاروان سفر خوش راه میانه باقی است

علیرضا میبدی


نوروزتان پیروز.