۱۳۸۶ آذر ۲۰, سه‌شنبه

تضادهای موجود در برآورد اطلاعاتی ملی آمریکا

--

متوجه نمی شوم چرا برآورد اطلاعاتی ملی آمریکا، NIE در رابطه با برنامه اتمی ایران که بعد از گذشت یک هفته همچنان در صدر اخبار مربوط به ایران در رسانه های گروهی دنیا قرار دارد چنین در رسانه های ایرانی و وبلاگهای فارسی زبان خارج از کشور مورد بی توجهی قرار گرفته است. با توجه به زمان انتشار این گزارش و تبعات دراز مدت نتیجه گیریهای آن بر ایران، به گمانم باید بسیار بیشتر و موشکافانه تر به این گزارش مهم پرداخت و از دنبال کردن تحلیلها و مطالب خبری مربوط به آن غافل نشد.
اجازه بدهید بحث راجع به دلایل انتشار این گزارش را فعلا به کناری نهیم و به نقد خود آن بپردازیم، چرا که گمانه زنی راجع به دلایل انتشار این برآورد اطلاعاتی فعلا تا مدتها ادامه خواهد داشت و شاید هم تا مدتها ابعاد کامل علل انتشار آن در این زمان حساس روشن نگردند.
من این گزارش را تا بحال چندین بار بدقت بررسی کرده ام و تقریبا تمامی تحلیلها و گزارشهایی که در حمایت و یا مخالفت با آن منتشر شده را نیز مطالعه کرده ام. با در نظر گرفتن تمامی جوانب بزرگترین ایراد این گزارش را در تناقضی می بینم که در نتیجه گیریهای آن در رابطه با تعریف «برنامه تولید سلاحهای هسته ای» و همینطور«نیات و مقاصد »ایران وجود دارد.
برآورد اطلاعاتی ملی آمریکا، NIE در همان اولین بند خود اظهار می دارد «ما با اطمينان زياد قضاوت مي‌كنيم كه در پائيز سال 2003 تهران برنامه سلاحهای هسته ای خود را متوقف كرد (پاورقي 1) و سپس در پاورقي 1 می گوید: « در تدوين اين برآورد منظور ما از برنامه سلاحهای هسته ای فعاليت ايران در زمينه تسليحات و طراحي سلاح هسته‌اي [کلاهکهای اتمی بطور اخص] و فعاليت سري تبديل اورانيوم و غني ‌سازي اورانيوم است و منظور ما فعاليت اعلام شده غيرنظامي ايران در زمينه تبديل و غني ‌سازي اورانيوم نيست.» اما همین گزارش در بند D خود صحبت قبلی خود را نقض می کند و می گوید:«نهادهاي ايراني به توسعه توانايي‌هايي ادامه مي‌ دهند كه مي‌‌تواند در صورت تصميم‌ گيري لازم، براي توليد سلاحهای هسته ای به كار روند. به عنوان مثال، برنامه غني ‌سازي اورانيوم غير نظامي ادامه دارد. ما همچنين با اطمينان زياد ارزيابي كرده‌ايم كه از پائيز 2003 ايران تحقيقاتي را براي توسعه پروژه‌هايي كه كاربرد تجاري و متعارف دارند انجام داده است كه برخي از آنها مي‌توانند همچنين كاربرد محدود در زمينه سلاحهای هسته ای داشته باشند.»
گزارش ابتدا می گوید منظور ما فعاليت اعلام شده غيرنظامي ايران در زمينه تبديل و غني ‌سازي اورانيوم نيست ولی چند پاراگراف آنطرف تر خود اعتراف می کند همین برنامه های غیر نظامی می توانند قسمتی از برنامه های نظامی تولید سلاح هسته ای باشند. حال سوال اینجاست که اگر این توانايي‌ها همچنان ادامه دارند و می توانند قسمتی از برنامه تولید سلاحهای هسته ای نیز باشند پس چطور می توان نتیجه گرفت که برنامه تولید سلاحهای هسته ای ایران بطور کامل متوقف شده است؟ این نکته را می توان در حقیقت بزرگترین ایراد موجود در این گزارش بحساب آورد.
مسئله بعدی گمانه زنی این گزارش در رابطه با نیات و مقاصد ایران است که در این زمینه نیز بین دو بند تضاد اساسی وجود دارد. NIE در اینباره ابتدا می گوید: «ما با اطمينان متوسط ارزيابي مي‌كنيم كه تهران برنامه سلاحهای هسته ای خود را تا اواسط سال 2007 از سر نگرفته اما نمي‌دانيم كه مقاصد كنوني آن تولید سلاحهای هسته ای است يا خير.» و سپس در همان صفجه دو خط پایین تر اظهار می دارد: «تصميم تهران به توقف برنامه سلاحهای هسته ای نشان دهنده اين امر است كه اين كشور اراده كمتري براي توسعه سلاحهای هسته ای نسبت به آنچه كه از سال 2005 پيش ‌بيني مي‌كرديم، دارد.» سوال بعدی من در اینجا این است که اگر مشخص نیست که مقاصد كنوني ایران تولید سلاحهای هسته ای است يا خير، چطور می توان نتیجه گرفت ایران اکنون اراده كمتري براي تولید سلاحهای هسته‌اي نسبت به گذشته دارد؟
برای روشن تر شدن مورد دوم، اجازه دهید کمی بیشتر توضیح دهم. خط بین یک برنامه صلح آمیز هسته ای و یک برنامه نظامی هسته ای خط بسیار باریکی است. اولا تمامی رآکتورهای هسته ای با سوزاندن پلوتونیوم و اورانیوم غنی شده تولید انرژی می کنند. ضمن اینکه می توان از آنها برای تولید پلوتونیوم هم استفاده کرد (پلوتونیوم هم می تواند بعنوان سوخت برای رآکتور و هم در سلاح اتمی مورد استفاده قرار گیرد.) علاوه بر این بسیاری از تخصصهای مهم در زمینه دانش هسته ای نظیر برنامه سازی کامپیوتر، مواد بکار رفته، طراحی، متالورژی و مهندسی شیمیایی، الکتریکی و سیستمهای رایج در هر دو برنامه نظامی و غیر نظامی تقریبا یکسان هستند. این که این که چه مقدار زمان لازم است تا کشوری بتواند به فنآوری کامل در موارد یاد شده برای تولید انرژی صلح آمیز هسته ای و یا تولید سلاح هسته ای دست پیدا کند بستگی به فاکتورهایی نظیر دستیابی آن کشور به مواد لازم نظیر اورانیوم غنی شده و یا سطح تخصص دانشمندان آن کشور در زمینه های فنی برنامه اتمی، نظیر برنامه غنی سازی اورانیوم و تکمیل چرخه سوخت دارد.(توضیحاتم در این زمینه را از این گزارش برداشت کرده ام. اگر مایل به اطلاعات بیشتری در این رابطه هستید پیشنهاد می کنم آنرا حتما بخوانید.)
از این رو درنهایت دیر یا زود حتی دولتی که سرگرم تکمیل برنامه صلح آمیز هسته ای است به نقطه ای خواهد رسید که اگر تصمیم بگیرد خواهد توانست در کوتاه مدت قادر به تولید سلاح هسته ای شود. پس سوال اصلی را می توان چنین مطرح کرد: آیا در زمینه برنامه اتمی می توان نیات و مقاصد حکومت اسلامی ایران را حدس زد و مهمتر از آن آیا می توان به این حکومت اعتماد کرد؟
جواب بسیار روشن است: خیر. جمهوری اسلامی حکومتی است که حتی به قراردادها و تعهدات بین المللی که خود آنها را امضا می کند پایبند نیست و در این مورد تفاوتی هم بین این دولت و دولت قبلی وجود ندارد چرا که در جمهوری اسلامی تصميم گیری با فرد نیست، بلکه با نظام است.
همین دیروز حسن روحانی مذاکره کننده پیشین ایران در دولت خاتمی علاوه بر عنوان کردن همین مسأله نحوه تصمیم گیری در جمهوری اسلامی در قبال پرونده اتمی، به روزنامه جام جم چنین گفت:« ما تعليق داوطلبانه و موقت را به اين دليل پذيرفتيم که با تعليق موقت يک بخش و آرام کردن فضاي بين المللي، بقيه زيرساخت هاي هسته اي کشور را تکميل کنيم. من خودم چند نوبت در ديدار با مسوولان فني تاکيد کردم که هر زمان شما آمادگي غني سازي داشتيد، اعلام کنيد تا ما تعليق را بشکنيم. تعليق يک چتر لازم بود تا زير آن چتر بتوانيم فناوري هايمان را کامل کنيم....» این در حالی است که طبق توافقنامه پاریس ایران تعهد داده بود از ادامه دادن به کلیه فعالیتهای مربوط به برنامه اتمی از جمله کامل کردن فناوریهایی که روحانی از آنان سخن می گوید برای مدت محدودی (تا دسترسی به توافق نهایی) خودداری کند. از این هم افتضاح ترسخنان جلیلی مذاکره کننده جدید حکومت اسلامی است که دو هفته پیش در ملاقات با سولانا اظهار داشت مذاکرات او با لاریجانی را به رسمیت نمی شناسد. این رفتار فاجعه بار حکومت اسلامی که شاید در عرف دیپلماتیک جهانی بی سابقه باشد دیگر ذره ای اعتبار و آبرو برای ایران در عرصه بین المللی باقی نگذاشته است و روی همین اصل، اعتماد جامعه جهانی نسبت به ایران کاملا سلب شده است.
بنابراین شاید این گزارش در کوتاه مدت بدلیل شوک حاصل از بند اول آن مانع از افزایش فشار بر روی ایران شود اما در دراز مدت بدین علت که بعضی از نتیجه گیریهایش به دلیل تضادهایی که ذکر شد با تردید بسیاری از کارشناسان و دولتها مواجه شده، نظارت بر روی برنامه اتمی ایران را سختگیرانه تر و در نتیجه حساسیت جامعه جهانی را حتی نسبت به نیات حکومت جمهوری اسلامی افزایش خواهد داد. این امر، با توجه به سرشت و رفتار فریبکارانه حکومت ایدئولوژیکی ایران، معنایش مسلما چیزی جز مشکلات بیشتر برای جمهوری اسلامی نخواهد بود.

۱۳۸۶ آذر ۱۸, یکشنبه

برآورد اطلاعاتی ملی آمریکا: آنچه فعلا می توان گفت

--

از دوشنبه هفته پیش تاکنون چندین بار تصمیم به نوشتن مطلبی راجع به برآورد اطلاعاتی ملی آمریکا NIE در رابطه با برنامه اتمی ایران گرفته ام، اما هر بار با خواندن یک تحلیل یا خبر تازه مجبور شده ام دست نگه دارم. بد نیست بدانید که این بلا سر CNN بیچاره هم آمد. CNN برای روز۱۲ دسامبر برنامه ۲ ساعته ویژه ای تدارک دیده بود بنام "ایران اتمی می شود" که با بیرون آمدن NIE ایران مجبور به لغو آن شد.
در این چند روزه اخبار و تحلیلها در رابطه با این گزارش جنجال بر انگیز حول سه محور اصلی می چرخند:
۱- اینکه معنی و تبعات این گزارش چه هستند.
۲-این گزارش با استفاده از چه منابعی تهیه شده و تا چه حد می تواند به واقعیت نزدیک باشد.
۳-چرا این گزارش در این زمان حساس بیرون آمد وهمچنین به چه دلیل رئیس جمهور آمریکا، با علم به این که می دانست این گزارش به دلیل نوع نگارش و نحوه استدلال آن چه ضربه مهلکی به برنامه های دولت او در رابطه با افزایش فشار بر ایران وارد خواهد آورد، اجازه داد که قسمتی از آن برای عموم منتشر شود.
در هر سه مورد آنقدر اخبار و تحلیلهای منتاقض منتشر شده که ارائه یک تحلیل دقیق را حداقل در حال حاضر نا ممکن می سازد.
به طور نمونه در مورد اول تمامی کارشناسان متفق القول بر این باورند که غنی سازی اورانیوم و جداسازی پلوتونیوم هر دو می توانند قسمتی از برنامه تولید سلاح هسته ای باشند (همان قابلیت تکمیل چرخه سوخت و خروج از NPT و یا "Breakout Capacity" که در مقاله قبلیم راجع به پرونده هسته ای ایران به آن اشاره کردم. اگر در این مورد اطلاعات بیشتری می خواهید این گزارش از جرج پرکویچ کارشناس ارشد اتمی موسسه صلح کارنگی را توصیه می کنم. پرکویچ در مقاله ای در سال 2005 پیش بینی کرده بود که ایران بجای تکمیل قسمت نظامی برنامه هسته ای خود و مواجه با ریسکهای پر شمارآن ابتدا بدنبال تکمیل چرخه سوخت خواهد رفت که فنآوری سختتری به شمار می رود اما هم طبق ضوابط NPT قانونی وهم برای برنامه تولید سلاح هسته ای ضروری می باشد.) حال چگونه این گزارش با وجود اطلاع از ادامه برنامه های غنی سازی و تولید و آزمایش موشکهای دوربرد ایران--حتی اگر نتیجه گیری عمده آن مبنی بر تصمیم دولت ایران در سال 2003 در به تعلیق در آوردن پروژه های مرتبط با جنبه نظامی برنامه اتمی اش نظیر طراحی و تولید کلاهکهای اتمی صحیح باشد--چنین با اطمینان اعلام می کند که ایران در حال حاضر برنامه ای برای تولید سلاح هسته ای ندارد خود کاملا جای سوال دارد.
یا در مورد دوم دیلی تلگراف همین امروز گزارش می دهد که برخی از سرویسهای اطلاعاتی انگلستان که اطلاعات مرتبط با ضبط گفتگوهای سران سپاه با کمک ایستگاه استراق سمع آنها GCHQ جمع آوری شده است می گویند ایرانیها از ضبط مکالماتشان با خبر بوده اند و امکان نداشته است که در مورد برنامه هسته ای ایران حداقل در یک مکالمه تلفنی حقیقت را بگویند. از این رو رؤسای سرویسهای اطلاعاتی انگلستان با مقامات وزارت دفاع اسرائیل هم عقیده اند که اطلاعات CIA در این مورد صحیح نیست.
بنابراین همچنان باید منتظر گزارشهای متناقض بیشتری در این زمینه بود. آنچه فعلا می توان به جرأت از آن سخن گفت این است که معلوم نیست دولت بوش با از دست دادن اهرم فشار خود وهمینطور استدلال فوری بودن خطر برنامه اتمی ایران در پی انتشار برآورد اطلاعاتی ملی آمریکا، چگونه خواهد توانست فشار جامعه جهانی را بر ایران برای توقف برنامه غنی سازی خود همچنان باقی نگه دارد، چه برسد به این که بخواهد آنرا افزایش دهد.
پ.ن. ديويد ميليبند، وزير امور خارجه بريتانيا در مصاحبه امروز یکشنبه با اسکای نيوز دقیقا به همان نکته ای اشاره کرده که من در مطلبم عنوان کردم. او می گوید برآورد اطلاعاتی ملی آمریکا فقط از بخش نظامی که يکی از سه بخش برنامه تولید سلاحهای هسته ای ايران است صحبت کرده است. دو بخش مهم ديگری هم که در چنین برنامه ای باید مورد توجه قرار گیرند عبارتند از غنی سازی و آزمايش پرتاب موشک، که ایران در حال حاضر به هر دو آنها ادامه می دهد.